ادب اصحاب امام حسين عليه‏السلام

^︵^ عشق مجازی ^︵^

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ ^︵^ عشق مجازی ^︵^ خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

ادب اصحاب امام حسين عليه‏السلام

 

ـ عباس بن على يا ابوالفضل العباس را كه معروف حضور همه عاشوراشناسان و عاشورا پيشگان است نيز مى‏شناسيد كه در تبيين مقام ومنزلت ايشان آمده است: «انّ له عندالله درجة يغبطه بها جميع الشهداء.»(45) يعنى: او پيش خدا مقامى دارد كه تمام شهدا به حال او رشك مى‏برند. چرا نباشد؟!

 او عارفتر، موحّدتر و عابدتر از همه و ولايت‏شناستر و ولايت‏مدارتر از همه بود؛ او كه وقتى أمان نامه براى او آوردند و او و برادرانش را صدا زدند از سر ادب در برابر امام و ولىّ خويش، اعتنايى نكرد و پاسخى نداد تا به فرمان امام و ولىّ خويش پاسخ دهد؛ پاسخى از سر مهر و معرفت و ولايت تاريخى.(46)

 به همين جهت، است كه به او «پدر فضايل» گفته‏اند. به راستى كه همه ارزشهاى دينى و صفات پسنديده دينى از آگاهى، عشق و محبت، بندگى، ولايت‏پذيرى، خلوص، صفا، وفا، شجاعت و مجاهده را در خويشتن به ظهور رساند. او بريده از كثرت بود و عاشق وحدت، رهيده از خود و رسيده به خدا بود. او كه از سر ادب هماره حسين بن على عليه‏السلام را امام و آقا و سيّد و مولايش خطاب مى‏كرد و از سر ادب در برابر فاطمه زهرا عليهاالسلام (كه هنگام شهادتش به ديدارش آمد و او را فرزند خطاب كرد،

 امام حسين عليه‏السلام را «برادر» صدا زد و فرياد استغاثه‏اش را با «يا اخا ادرك اخاك!»(47) سرود تا سرود ولايت و شهادت را نيز در توحيد و ادب و ارادت نشانه بگيرد يا قبل از شهادت در كنار نهر علقمه آب را بر روى آب ريخت و سيماى امام و صورت اهل بيت امام عليه‏السلام را در آينه آبِ كف دست ديد و آب را ننوشيد؛ در حالى كه تشنه بود و جان عطشناك داشت و از اين ايثار به آن نثار رسيد و ادب را در همه حالات و حركاتش متبلور ساخت. پس ابوالفضل عليه‏السلام مظهر تام ادب رحمانى و حدّنگهدارى الهى و آراستگى به صفات پسنديده بود و پروريدگى‏اش را در دامان على عليه‏السلام در جريان واقعه عاشورا نشان داد.

2ـ حرّ را مى‏شناسيد؟ زندگى او را مطالعه كرديد؟ سابقه و لاحقه‏اش را ديديد؟(48) به راستى چرا حر در تحيّر و ترديد ميان دو راه بهشت و جهنم و حسين و يزيد و خدا و خود، آخرت و دنيا؛ راه بهشت، حسين عليه‏السلام خدا و آخرت را برگزيد و بزرگترين انتخاب تاريخ را به رخ جهانيان كشيد و از ولايت ظلم و ظلمت، به ولايت عدل و نور در آمد و از فرش تا عرش را در پرتو ولايت طى كرد.

 حد خويش را شناخت و از قلمرو وجودى‏اش تجاوز نكرد؛ چرا در پاسخ امام عليه‏السلام كه فرمود مادرت به عزايت بنشيند عرضه داشت افسوس كه مادرت زهرا عليهاالسلام دخت پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است و در اقامه نماز پشت سر امام حسين عليه‏السلام ايستاد و نماز را به جماعت خواند؟ آيا اينها مقدمه‏اى براى توبه و انقلاب عليه خويشتنِ تجاوز شده و بازگشتى به حدّشناسى و حدنگهدارى نبوده است؟

آيا زمينه‏اى براى رهيدن از خود و رسيدن به خدا نبود؟ آيا در نَوَرديدن فاصله ديدار الستى تا ديدارى در بهشت برزخى و قيامت كبرى نبوده است؟ آيا لقاء الله و شهادت، از رهگذر ادب داشتن در محضر انسان كامل و حجت بالغه حق و ولىّ الله و خليفة‏الله روزى حرّ نشده است؟

پس معرفت، ديندارى، عبوديت و توحيد حرّ كه پوشيده مانده بود با تصرّف ولايى ولايت الهى حسين و هدايت باطنى و ولايى آن امام هُمام، شامل حال حر بن يزيد رياحى شده است كه حر پرورده مكتب نبوى و علوى بود و فرجام او با اسلام حسينى و شهادت در ركاب امام زمانش حسين بن على عليه‏السلام پيوند يافت. حرّ مجذوبان سالك و محبوبان محبّ بود.

3ـ امّ وهب، را نيز كم و بيش مى‏شناسيد و حماسه انقلابى و جهادى كه ايجاد كرد؛ چه اين كه وهب خود مهاجر مجاهدى بود كه دست از همه تعلّقات و حتّى تعيّنات كشيد. وهب و همسر او، زفاف خويش را به زفاف وصال به امام حسين عليه‏السلام و قرار گرفتن در بزم ديدار با خدا و رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و على عليه‏السلام و زهراى مرضيه عليهاالسلام سپرى كردند.

 از خود گذشتند تا به او رسيدند و بين خود با خدا، حسين عليه‏السلام را كه آينه‏دار جمال و جلال الهى بود، واسطه گرفتند و از بستر ولايت به شبستان شهادت راه يافتند، جنگيدند و خون دل خويش تقديم محبوب كردند و به لقاء الله رسيدند اما امّ وهب خود، حماسه در حماسه و جهاد در جهاد خلق كرد و مصداق «ابرار» گشت كه «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»(49) به همين جهت، آنچه دوست داشت تقديم دوست كرد و وقتى سر فرزند شهيدش را براى او آوردند، پس از نگاهى به سر خونين فرزند عرضه داشت «سرى كه به محبوب داده شد پس گرفتنى نيست.»

 كه در چنين سرى سرّى نهفته بود و پيام ابدى به دل تاريخ فرستاد تا از ماوراء تاريخ هماره انسان مُستكمل در پرتو انسان كامل و مكمّل به كمال خويش برسد؛ خواه مرد باشد، خواه زن كه فرهنگ قرآنى است و مژده نيل به حيات طيّبه.(50) پس أم وهب چون وهب و تازه عروسش ادب مع‏الله داشتند.(51)

4ـ حضرت زينب عليهاالسلام قهرمان كربلا كه رهبرى ظاهرى قيام كربلا را پس از عصر عاشورا به عهده گرفت و اين عالمه غيرمعلمه و عقيله بنى‏هاشم توانست على‏گونه و زهراوار از امامت و ولايت پاسدارى نمايد و خود مظهر سير و سلوك در هفت شهر عشق از مدينه تا كوفه، از كوفه تا مدينه، از مدينه تا كربلا، از كربلا تا كوفه، از كوفه تا شام، از شام تا مدينه و از مدينه تا شام با همه حوادث تاريخى و طاقت فرسا باشد كه همه را در پرتو معرفت و عبوديت و بر مدار و محور ولايت طىّ كرده است.

 با على عليه‏السلام ، امام حسن عليه‏السلام ، امام حسين عليه‏السلام و امام سجاد عليه‏السلام توانست منازل سير و سلوك را بپيمايد و وارث همه مصائب و رنجهاى سير و سلوك باشد و رياضتهاى طاقت‏سوز را متحمل شود و صبر را معنا نمايد.

 آرى! زينب، تجسم عينى و تمام عيار ادب الهى و توحيدى و ادب ولايى است و سالكان مؤدب و ادب پيشگان سالك بايد بر سر سفره او بنشينند و معرفت‏اندوزى و ادب‏آموزى نمايند. او كه همه هستى‏اش عشق به حسين عليه‏السلام بود و شرط ضمن عقدش، بودن با حسين عليه‏السلام و همراهى هميشگى با او. از نشانه‏هاى ادب اخلاقى و سلوكى‏اش اين بود كه وقتى امام على عليه‏السلام از او خواست بگويد يك گفت يك اما «دو» را نگفت و چنين دليل آورد كه غير از «يك» چيزى نيست؛(52) يعنى با ذهن، ضمير، فكر و ذكر توحيدى زندگى كرد و زينت پدر (زين اب) شد.

 در عصر امام حسين عليه‏السلام نيز از خط توحيد و صراط نورانى ولايت خارج نشد و وقتى در عاشورا فرزندانش در ركاب امام و برادرش به شهادت رسيدند، آگاهانه از خيمه خارج نشد تا مبادا چشمان امام به او بيفتد و شايد قدرى شرمندگى و ناراحتى براى امام پيش آيد يا وقتى على اكبر فرزند رشيد امام حسين عليه‏السلام كه شبيه‏ترين افراد به پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از حيث خَلق و خُلق بود، به شهادت رسيد و امام بى‏تاب گشت

 از خيمه بيرون آمد تا غيرت حسينى را به جوش آورد و امام حسين عليه‏السلام را متوجه خويش سازد و از آلام و دردهاى امام و برادرش بكاهد و التيامى بر زخم دل و درون سينه امام باشد. به فرمان امام عليه‏السلام صبر را پيشه ساخت، از امام زين‏العابدين مراقبت كرد، دختران و فرزندان امام را نيز مراقبت نمود و پس از شهادت امام عليه‏السلام قافله‏سالار كاروان حسينى شد و در حيات امام و پس از شهادت امام در همه اطوار و احوال، ادب را رعايت كرد.

5ـ به تعبير استاد شهيد مطهرى رضى‏الله‏عنه نهضت عاشورا و حادثه كربلا «جنبه توحيدى و عرفانى»، جنبه پاكباختگى در راه خدا و ماسواى خدا را هيچ انگاشتن» نيز داشت كه در كنار جنبه‏هاى ديگر مثل حماسه‏سازى و پرخاشگرى، موعظه و نصيحت و فضايلى چون: مروّت، ايثار، مساوات اسلامى و... را نيز در بر داشته است

آفريننده اين همه سجاياى ارزشى و اخلاقى كريمانه و ادب اسلامىِ و فضايل الهى، تربيت‏يافتگان مكتب امام حسين عليه‏السلام ؛ يعنى همه اصحاب عام و خاص آن امام همام بوده‏اند؛ از حبيب بن مظاهر كه دست پرورده پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، على عليه‏السلام ، امام حسن عليه‏السلام و امام حسين عليه‏السلام بود تا زُهير بن قين تا جون غلام ابوذر و غلام امام حسين عليه‏السلام و تا على اكبر، على اصغر، قاسم بن الحسن عليه‏السلام و... .

 اعلام وفادارى همه اصحاب غير بنى هاشم در آستانه شب عاشورا، تجلى ادب و اخلاق بود. همه آنها در ادب‏شناسى و ادب‏گرايى الگو بوده و معيارى براى خودشناسى و خودنگهدارى ما هستند كه خويشتن را با آينه وجود آنها نقد نماييم و پشت سر آنها حركت كرده و به خويشتن خويش برگرديم؛ حتى طفلى (در كربلا نه يا ده طفل شهيد شدند.)(53)

خود فرزند شهيد بوده است و از امام اجازه به ميدان رفتن خواست و امام اجازه نداد (چون پدرش شهيد شده بود) و فرمود: شايد مادرش راضى نباشد؟ عرضه داشت يا ابا عبدالله! اصلاً اين شمشير را مادرم به كمر من بسته است و او مرا فرستاده تا به ميدان بروم و جانم را فداى جان شما نمايم تا اجازه گرفت. ادب را بنگريد! حتى طفل نابالغ ركاب امام حسين عليه‏السلام نيز معرفت دارد و آراسته به فضائل اخلاقى و توحيدى است.)

حال اين طفل، پسر مسلم بن عوسجه يا حرث بن جناده يا... بود، معلوم نشد.(54) او در معرفى خويش در ميدان مبارزه، منطقى را برگزيد كه گوى سبقت از همه ربود؛ وسط ميدان فرياد زد:

اميرى حسين و نعم الامير سرور فؤاد البشير النّذير(55)

يعنى: من كسى هستم كه امير من و رهبر و مولايم حسين است كه مايه خوشحالى قلب پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بوده است.(56)

آيا اين تربيت يافتگان مكتب حسين عليه‏السلام الگوهاى كامل ادب الهى نيستند؟ آيا سالكان كوى اخلاق و عرفان نبايد به آنها اقتدا نمايند؟ همه اصحاب امام از خرد و كلان، زن و مرد، پير و جوان، بنى هاشم و غير بنى هاشم، داراى فضايلى بودند و الگوى ادب؛ اگر چه مراتب و درجات بين آنها مختلف است كه عاشورا خود ادبستان است و فرهنگستان كمال اخلاقى ـ عرفانى.


رواق اندیشه /گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

 پی نوشتها

45ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 44، ص 298؛ شيخ عباس قمى، سفينة‏البحار، ج 6، ص 133؛ مرتضى مطهرى، پيشين، ص 667؛ عبدالله جوادى آملى، حماسه و عرفان، نشر اسراء، چاپ اول، 1377.

46ـ سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 7، ص 430؛ مقتل خوارزمى، ج 1، ص 246.

47ـ همان.

48ـ ر.ك.: پرسشها و پاسخ‏هاى برگزيده ويژه محرم، صص 272ـ269، مركز فرهنگى نهاد رهبرى در دانشگاه‏ها، چاپ اول، 1382.

49ـ آل‏عمران / 92.

50ـ نحل / 87.

51ـ البته در رابطه با زن وهب مطالب ديگر نيز گفته شده است. ر.ك.: مرتضى مطهرى، پيشين، صص 392ـ391.

52ـ حماسه و عرفان، صص 272ـ271 (پاورقى). البته برخى، اين مسأله را در مورد حضرت ابوالفضل گفته‏اند. همچنين بايد بررسى شود كه «زينب» ذكر شده در اين قضيه، همان زينب كبراست يا ام كلثوم است.

53ـ همان، ص 392.

54ـ همان، صص 393ـ392. آيت الله جوادى آملى او را فرزند جنادة بن كعب انصارى دانسته است. حماسه و عرفان، ص 246.

55ـ محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 45، ص 27.

56ـ مرتضى مطهرى، پيشين، صص 393 ـ 392.



نظرات شما عزیزان:

حسن
ساعت14:18---30 آبان 1391
سلام وخسته نباشيد خدمت مدير وبلاگ وبلاگ قشنگي داري اي كاش منو توش لينك كني اگر لينگ كردي با نام تجارت فناوري اقتصاد كشاورزي لينك كن و بعد سري به وبلاگم بزن نظرتو بده تا منم بفهمم وتورا با افتخار لينگت كنم ممنون ميشم البته ببخشيد كه باعث زحمت شدم
ادرسwww.hasan.pear.loxblog.com


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:,

] [ 13:44 ] [ حبیب ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه